گزارشی از وضعیت ایرانیان مقیم ایالات متحده امریکا

ساخت وبلاگ

سال‌های نه چندان دور، نظریان، که خانواده‌اش در سه سالگی وارد ایالات متحده شده بودند، در دبیرستان بورلی هیلز با توهین‌هایی مانند «جاکی شتر» مورد تمسخر قرار گرفت. او از همکلاسی‌هایش به یاد می‌آورد: «این یک گروه از مردم چندان خوش‌آمد نبود. یونس، پدر 78 ساله درباری نظریان، که امروز در کنار کوچکترین پسرش پشت میزی مملو از کاسه های کریستالی خرما، توت، خیار و سایر نوشیدنی ها - که نمونه ای از مهمان نوازی ایرانیان است - نشسته است، یک ابزار و رنگ موفق بود. تولید کننده در ایران اما برای فرار از آشفتگی سیاسی کشورش، مجبور شد بیشتر دارایی‌هایش را پشت سر بگذارد و همانطور که یونس به یاد می‌آورد، با «چهار چمدان و چهار کودک» به هتلی در سانتا مونیکا رسید. (نزاریان اکنون مالکان بخشی از هتل هستند.)

یونس و برادرش، پرویز، بر تماس با سایر مهاجران یهودی فارس متکی بودند - او خاطرنشان می کند: «بهترین دارایی ما در این کشور دوستان اندک ما بودند» - و کارخانه ساخت قطعات ماشین آلات برای مشتریانی مانند وزارت دفاع تأسیس کردند. چندین سال بعد، برادران به یک شرکت مخابراتی نوپای کوالکام منتقل شدند و میلیون‌ها دلار به میلیاردها تبدیل شد. اکنون یونس، مانند پسرش، در سراسر لس آنجلس ردپایی از خود بر جای می گذارد: او رئیس تجارت پسرش، SBE است، و علاوه بر اینکه یک کارشناس ارشد است، در هیئت مدیره مرکز سیاست خاورمیانه رند و فیلارمونیک لس آنجلس نیز خدمت می کند. اهدا کننده به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی. سام خاطرنشان می کند که این روحیه بشردوستانه یونس را به یک پیشگام تبدیل می کند، زیرا نسل قدیم به طور کلی از اخلاق و استراتژی مالیاتی آمریکا برای دادن پول به سازمان های غیرانتفاعی پیروی نکرده اند.

با این حال، یک شعار کاملا آمریکایی متفاوت توسط نظریان و بسیاری از خانواده های ایرانی دیگر که در اینجا ثروت به دست آورده اند، کاملا پذیرفته شده است: اگر آن را دارید، آن را به رخ بکشید. پرویز در جامعه خود - و بدنام در بورلی هیلز - به دلیل ساختن عمارتی که نمونه ای از سبک معماری است که در این قسمت ها به نام کاخ ایرانی شناخته می شود، مشهور شد. از خیابان، شمع نظریان شبیه یک کیک عروسی کف آلود به نظر می رسد که توسط جنگلی از ستون های فلوت دار تکیه داده شده است. بنا به گفته بازدیدکنندگان، فضای داخلی خانه‌ای از سنگ مرمر صیقلی، راه پله‌های جارو و مبلمان روکوکو طلایی است، سبکی که اسماً فرانسوی مورد علاقه شاه فقید ایران محمدرضا پهلوی است. (یک داستان معروف بازدید بیل کلینتون از خانه نظریان برای جمع آوری کمک های مالی را به یاد می آورد: او ظاهراً اظهار داشت: "این باعث می شود بفهمم که واقعاً در خانه های دولتی زندگی می کنم.")

امروزه بسیاری از اعضای جوان جامعه ایرانی به سبک کمتر آراسته‌ای علاقه دارند و در این مورد - و همچنین در بسیاری از مسائل مهم‌تر - آنها نشان دهنده یک محور نسلی بین گذشته جامعه یهودی ایرانی در تهران و آینده آن در لس‌آنجلس هستند. ناتاشا برادران سی و شش ساله، طراح داخلی متولد لس آنجلس که همسرش، باب، تنها شریک ایرانی در شرکت حقوقی کفش سفید Greenberg Glusker است، نمونه بارز آن است. ناتاشا که پیش از انتخاب مسیر شغلی خلاقانه‌تر، مدرک کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل را در دانشگاه کلمبیا دریافت کرد، می‌گوید: «به‌ویژه برای زنان، انقلاب بهترین اتفاقی بود که می‌توانست رخ دهد. برای بسیاری از مردم که همه چیز را از دست دادند، سخت بود. اما فرزندان آنها - ما یاد گرفتیم که آسمان حد است. این والدین جوان، متخصصان و کارآفرینان که نسبت به بزرگترهایشان کمتر منزوی و دارای تفکر مدنی هستند، برخی از آمریکایی ها را نمایندگی می کنند.

ثروتمندترین و تحصیلکرده ترین فرزندان مهاجر a. زمان ملاقات با همسایگان در بورلی هیلز به وضوح فرا رسیده است - همانطور که سیاستمداران، تاجران باهوش و جمع آوری کمک های خیریه متوجه شده اند.

معمار حمید گابی، 66 ساله، در دفتر خود در بالای بلوار ویلشایر، موفقیت خیره کننده جامعه ایرانی در بورلی هیلز را به تهران قبل از انقلاب دنبال می کند. دهه شصت و هفتاد شاهد یک توسعه اقتصادی تمام عیار بود که با رویای غربی شدن شاه و تامین مالی ذخایر عظیم نفتی همراه بود. گابی که به همراه برادرش در تهران یک شرکت معماری تأسیس کرد، توضیح می‌دهد: «رونق املاک و مستغلات باورنکردنی بود. ما باید یک شهر را طراحی کنیم، پروژه هایی که الان حتی نمی توانم رویای آنها را ببینم.

اقلیت یهودی کشور، حداقل در محله های تحصیل کرده تهران، به لطف سیاست رسمی شاه مبنی بر تساهل مذهبی و گشودگی فرهنگی، شکوفا شد. اما روحانیون مسلمان رادیکال در اواخر دهه هفتاد قدرت گرفتند و در ژانویه 1979 پادشاه بیمار را سرنگون کردند. گبای در نوامبر 1978 آنجا را ترک کرد و در یک شرکت لس آنجلس که چهار ماه قبل با او مصاحبه کرده بود، کار کرد. او به خاطر می‌آورد: «به شرکت رفتم و گفتم، متأسفم، نمی‌توانم شما را استخدام کنم. اما آیا مرا استخدام می کنی؟»

حتی قبل از انقلاب، چند یهودی ایرانی قبلاً به کالیفرنیا رفته بودند. جیمی دلشاد، که در سال 2007 با تبدیل شدن به اولین شهردار ایرانی-آمریکایی بورلی هیلز، تاریخ محلی را ثبت کرد، در سال 1959 از شیراز خارج شد و به همراه برادرانش در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در نورتریج تحصیل کرد. او می‌گوید: «فکر نمی‌کنم بیش از 10 یا 12 خانواده [فارس] در لس‌آنجلس وجود داشته باشند.

با این حال، جامعه نخبگان ایرانی امروزی در بورلی هیلز، واقعاً در اوایل دهه هفتاد آغاز شد، زمانی که چهار برادر از قبیله محبوبی - که در خانه از انحصار مجازی آدامس ثروتمند شده بودند - به لس آنجلس نقل مکان کردند و غرق شدند. پول خود را به املاک و مستغلات در Rodeo Drive. یکی از برادران، دار محبوبی، در دهه هشتاد از مغازه‌دار بیژن حمایت می‌کرد و محبوبی‌های جوان‌تر همچنان به مدیریت دارایی‌های قابل توجه خانواده ادامه می‌دهند. گروه دیگری از برادران، یادگارها نیز قبل از انقلاب به بورلی هیلز رسیدند و شروع به خرید املاک و مستغلات کردند. امروزه بسیاری از ایرانی‌ها در مثلث طلایی بورلی هیلز، خیابان‌های اصلی بین بلوارهای ویلشایر و سانتا مونیکا، سهام دارند که برای برخی آن را «تهرانجلس» می‌شناسند. (یک منطقه خرید ایرانی دیگر در وست وود نیز این نام را به خود اختصاص داده است.)

جاذبه های این منطقه آشکار بود: بورلی هیلز مترادف با ثروت و موقعیت بود، به علاوه آب و هوای زیبا، محله های مسکونی امن و جامعه یهودی تثبیت شده را ارائه می کرد. اما شاید دارایی کلیدی آن سیستم مدارس درجه یک بود. آنجلا نظریان، خواهر شوهر سام نظریان، استاد سابق روانشناسی، به یاد می آورد که پدرش در اوایل دهه هفتاد خانه ای در اینجا خرید تا برادرش بتواند در دبیرستان بورلی هیلز تحصیل کند. او در ناهار تارتار ماهی تن در وست وود می گوید: «پدرم هیچ برنامه ای برای آمدن به ایالات متحده نداشت. بیشتر این بود که پسرم از این طریق می تواند به یک مدرسه واقعا خوب برود.»

ماهرو مقوم مهماندار برجسته که شوهرش در آن زمان یک توزیع کننده موفق لوازم خانگی بود، می گوید: در اواخر دهه، در حالی که پیروان آیت الله خمینی آزادی هایی را که باعث رفاه یهودیان شده بود، محکوم کردند، برخی در تهران شروع به نگرانی کردند. او در طول یک برانچ با دوستانش در خانه اش در تپه های بالای بلوار سان ست می گوید: «ما فکر می کردیم سرمایه گذاری در کشورهای دیگر خوب است. ما خوشحال بودیم، اما فکر می‌کردیم که یک روز شاه از دنیا می‌رود و چه اتفاقی می‌افتد؟»

هنگامی که دانشجویان مسلح در اواخر سال 1978 به خیابان‌های تهران آمدند، مقوم‌ها فرزندان خود را برای گذراندن تعطیلات به لس‌آنجلس بردند. رویدادهایی که در تلویزیون آشکار می‌شد نشان داد که آنها به خانه بازنخواهند گشت. اما مقوم ها جزو خوش شانس ها بودند. به لطف سرمایه‌گذاری‌های خود در خارج از ایران، آن‌ها توانستند خانه‌ای در بورلی هیلز از میلیاردر جان کلوگ بخرند و سپس پول خود را در پروژه توسعه‌ای که دارایی هارولد لوید ستاره سینمای صامت را در یک زیرمجموعه 16 خانه‌ای تقسیم می‌کرد، غرق کنند.

هزاران یهودی ایرانی که در سال‌های آتی به بورلی هیلز هجوم آوردند، اگرچه خلع ید شده بودند، دارایی‌هایی داشتند که اکثر مهاجران فاقد آن بودند: تحصیلات پیشرفته، تجربه تجاری و در اکثر موارد، مقداری پول نقد در حساب‌های خارج از کشور. یهودیان ایرانی نیز در اسرائیل و نیویورک فرود آمدند، و شایان ذکر است که فرار دسته جمعی از دین سالاری شامل مسلمانان و اعضای دیگر اقلیت های مذهبی نیز می شود. اما کل محله‌های نخبگان یهودی تهران در بورلی هیلز مستقر شدند - چیزی شبیه به پیوند عمده فروشی یک جامعه اجتماعی. در ابتدا پناهندگان شوکه شده در کنیسه های محلی آرامش پیدا کردند، جایی که اعضای مسن تر هجوم از اروپا پس از جنگ جهانی دوم را به یاد آوردند و از آنها استقبال کردند. با این حال، به دلیل تفاوت در زبان و عرف بین جامعه یهودی اشکنازی و تازه واردان سفاردی، همدردی ها بیشتر شد. طبق استانداردهای آمریکایی، دکور ایرانی در کنیسه آزادانه و حتی مزاحم بود، زیرا اعضای خانواده به استقبال یکدیگر برخاستند و در حین خدمات با هم گپ زدند. به‌علاوه، دلشاد می‌گوید، ایرانی‌ها نمی‌دانستند که عضویت به سبک آمریکایی در کنیسه‌ای معتبر مانند معبد سینا به معنای پرداخت حقوق سالانه و مشارکت در جمع‌آوری کمک مالی است. او توضیح می‌دهد: «سایر اعضا به آن‌ها به‌عنوان مفت‌گیرهایی نگاه می‌کردند که می‌آیند و می‌برند، اما هرگز مشارکت نمی‌کنند».

زمانی که پس از 12 سال مبارزات انتخاباتی، در سال 1999 به عنوان اولین رئیس جمهور سفاردی سینا انتخاب شد، دلشاد ثابت کرد که یک نیروی اصلی در پل زدن این ضدیت ها است. او اصرار دارد که تنش‌ها از آن زمان کاهش یافته است و خاطرنشان می‌کند که فارس‌ها امروزه تقریباً 25 درصد از اعضا را تشکیل می‌دهند. (آنها 20 درصد از کل جمعیت بورلی هیلز را تشکیل می دهند.)

در سال 2003 دلشاد از شرکت فناوری که در سال 1978 راه اندازی کرده بود مرخصی گرفت و برای شورای شهر بورلی هیلز نامزد شد. او به یاد می آورد که از قضا، برخی از سخت ترین آرا برای به دست آوردن، ایرانیان بودند: یهودیان ایرانی تجربه رای دادن در زمان شاه را نداشتند و از پیوستن به هر فهرست بوروکراتیک، حتی فهرست های رای گیری بورلی هیلز، محتاط بودند. با وجود این، دلشاد پیروز شد و در سال 2007، علیرغم اختلافات شدیدی که بر سر برگه‌های رأی انتخابات شهرداری چاپ شده بود، به زبان‌های انگلیسی، اسپانیایی و برای اولین بار به خط فارسی مخروطی چاپ شده بود، به عنوان شهردار انتخاب شد. دلشاد اصرار می کند: «من کاری به آن نداشتم. (قانون فدرال ایجاب می‌کند که به گروه‌های رای‌دهی غیرانگلیسی‌زبان برگه‌های رأی‌دهی به زبان خودشان ارائه شود.) او می‌گوید: «اما راهی که آنها این کار را کردند این بود که فارسی را بزرگ‌تر از انگلیسی‌ها قرار دهند. «مثل منوی رستوران فارسی بود. صدها نفر با شهر تماس گرفتند تا اعتراض کنند.»

فریاد بر سر رای گیری - که صفحه اول وال استریت ژورنال شد - فوران تنش هایی بود که ده ها سال در حال جوشیدن بود. شکایتی که توسط قدیمی‌های بورلی هیلز شنیده می‌شد این بود که ایرانی‌ها می‌توانند قبیله‌ای، خود تفکیک‌کننده و بی‌تفاوت نسبت به هنجارهای ثابت جامعه‌ای باشند که وارد آن می‌شوند. آنجلا نظریان اذعان می کند که این اتهام تا حدی حقیقت دارد. پارسیان به لطف ثروت و تعدادشان نیازی به سازگاری نداشتند. در عوض، آنها یک منطقه خودکفا به زبان فارسی ایجاد کردند که با فروشگاه های مواد غذایی، رستوران ها و حتی خدمات تاکسی کامل شد. و ایرانی‌های ثروتمند به‌جای علاقه‌مندی به نهاد اجتماعی محلی، به دنیای اجتماعی خود که حول میتزوه‌ها و عروسی‌های مجلل 1000 نفره می‌چرخد، چسبیده‌اند. نظریان می‌گوید: «مادر من واقعاً نیازی به صحبت کردن به زبان انگلیسی ندارد، هرچند که دارد. «حفاظت از فرهنگ بخشی از تجربه آواره شدن است، و مانند هر جامعه مهاجر، ما طبیعتاً می خواهیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم. کشورهای خاورمیانه نیز بسیار قبیله ای هستند.»

و بعد بحث سلیقه مطرح شد. برخی از ایرانیان شادی ابراز وجود آمریکایی ها را با شور و نشاطی جشن گرفتند که دلخراش تلقی می شد. فریبرز دیوید دیان پنجاه ساله که در تهران به دنیا آمده و در رشته روزنامه‌نگاری در دانشگاه میسوری تحصیل کرده و سپس در سال 1981 به لس‌آنجلس نقل مکان کرده و در صنعت سرگرمی فعالیت می‌کند، اعتراف می‌کند که او نیز از دیدن زبان فارسی شگفت زده شده است. پول بهم ریخته دیان به یاد می آورد: «زمانی درست بعد از انقلاب بود که دوستانم در بورلی هیلز در خیابان ها بالا و پایین می رفتند تا پورشه توربو را با فراری مقایسه کنند. ""مال من سریعتر از شماست."

دیان در نهایت با نمایشنامه‌اش «تاریخ کور» از چنین افراط‌هایی طلای خلاقانه به‌کار برد، که در سال 1996 در تئاتر «ال ری» در لس‌آنجلس موفقیت‌آمیز شد. داستان مرد جوانی را دنبال می‌کند که فراری دوستش را قرض می‌گیرد تا بتواند تظاهر به ثروتمند بودن کند. قرار ملاقاتش را تحت تاثیر قرار دهد، دختری که به نوبه خود با وجود داشتن دوست پسر وانمود می کند که باکره است. عشق واقعی با این وجود شکوفا می شود و این زوج در دومین اقدام توسط یک خاخام ازدواج می کنند که با صدای بلند ارزش حلقه خود را دقیقاً به دلار ارزیابی می کند. داماد قول می‌دهد برای عروسش یک آپارتمان «حداقل در طبقه دهم یا بالاتر با چشم‌انداز شهر» بخرد، و او قول می‌دهد «طی نه ماه آینده، ترجیحاً پسر، بچه‌ای را به دنیا بیاورد».

دیان می گوید: «به ندرت کسی توهین شده بود. «همه فکر می‌کردند که این شوخی درباره شخص دیگری است. اما تقریباً در مورد همه بود.»

خارجی‌ها کمتر با چنین زیاده‌روی سرگرم می‌شدند و نزاع‌ها بر سر برجسته‌ترین نمادهای وضعیت ایرانی، یعنی خانه‌هایشان، درگرفت. خانه پرویز نظریان هزاران تقلید ایجاد کرد و امروزه تقریباً هر خیابان در آپارتمان‌های بورلی هیلز حداقل یک «کاخ» دارد. حدود 200 عدد از آنها توسط سازنده حمید عمرانی طراحی شده است. عمرانی می گوید: «وقتی به بورلی هیلز آمدم، هیچ معماری وجود نداشت. خانه های قدیمی متعلق به دوران جنگ جهانی اول یا جنگ جهانی دوم وجود داشت. اینها ساختمان هایی نبودند که مصالح یا معماری خوبی داشته باشند. بنابراین گفتم: "چرا باید با آنها مطابقت کنم؟"

نارضایتی عمومی از تعداد و مقیاس عمارت ها در سال 2004 به اوج رسید، زمانی که شورای شهر بورلی هیلز کمیسیونی را با حق وتوی هر طرح ساختمانی که در محله نامناسب تلقی می شد تأسیس کرد. عمرانی با برخی توجیهات، بدون شک معتقد است که موضوع فقط یک تعصب با حجاب نازک بود. با این حال، یک نیروی محرکه در این کمیسیون، گابای بود، که کار خودش بیشتر کم گفته شده است و از نام قصر ایرانی استثنا شده است، زیرا به گفته او، این سبک «هیچ ربطی به معماری ایرانی ندارد. من هرگز چنین چیزی را در تهران ندیدم.

اگرچه به نظر می رسد عمرانی هنوز از کمیسیون طراحی ناراحت است - "اگر می خواستم آنچه را که آنها می گویند دنبال کنم، در آن صورت می توانستم در ایران باشم و آخوندها می توانند به من بگویند چه کار کنم" - حتی او اعتراف می کند که مشتریان ایرانی جوان ترش کمتر چیزی دارند. طعم خودنمایی او می بالد که به تازگی یک خانه کاملاً معاصر را برای یک زوج در سانتا مونیکا تکمیل کرده است.

تغییر نسل، هرچند آهسته باشد، جامعه ایرانی را به سمت جریان اصلی آمریکا – یا حداقل نسخه بورلی هیلز آن، سوق داده است. با این حال، جامعه به شدت به ارزش‌های اصلی خود یعنی احترام به خانواده، ایمان، تحصیلات و موفقیت می‌چسبد و برخی از آداب و رسوم قدیمی باقی مانده‌اند. شام شب جمعه شب مقدس است و غذا به راحتی می تواند شامل 60 نفر باشد. (فارسها اغلب چنین گردهمایی هایی را دلیل نیازشان به خانه های بزرگ ذکر می کنند.) به همین ترتیب، اکثریت در نسل جوان ترجیح می دهند با هموطنان پارسی خود ازدواج کنند - که تا حد زیادی برای والدینشان راحت است. یاسمین یادگار با لحنی که امیدوار است دو دختر بیست ساله‌اش - که هر دو هنوز در خانه زندگی می‌کنند - سرانجام ازدواج کنند، می‌گوید: «آنها مجبور نیستند با فارسی ازدواج کنند. تنها چیزی که من برای آنها می خواهم این است که خوشحال باشند و افرادی را با پیشینه مشابه پیدا کنند.

دختر سابرینا، یک طراح مد مشتاق، می‌گوید: «برای من، عاشق شدن با کسی که ایده‌ها و تجربیات مشابهی دارد، بسیار آسان‌تر است.»

خواهر بزرگتر جسیکا، مستندساز، اضافه می کند: «من باید خانواده آنها را دوست داشته باشم، و آنها باید خانواده من را دوست داشته باشند. «برخی از دوستان آمریکایی من به من گفته اند که شما با والدین قرار نمی گذارید. آنها می گویند شما نیازی به ملاقات با والدین در اولین، دومین یا سومین قرار ندارید. این دیدگاه من نیست فکر می‌کنم هر چه زمان بیشتری را به تعویق بیندازید، بیشتر طول می‌کشد تا بفهمید آیا این فردی است که می‌خواهید بقیه عمرتان را با او بگذرانید یا نه.»

در میان زنان بسیار مسن‌تر، رسم ایرانی دوره - حلقه‌ای نیمه رسمی از زنانی که برای خوردن غذاهای ایرانی خانگی، ورق بازی و شایعه‌سازی به فارسی گرد هم می‌آیند - به اندازه کافی برای رسیدن به قرن بیست و یکم مقاوم شده است. اما اینکه آیا این سنت برای دو نسل در آمریکا دوام می آورد یا خیر، با تغییر نقش زنان، یک سوال باز است. مادربزرگ ژاکلین مرادی در هنگام برانچ در منزل مقوم می گوید: «نسل جوان بیشتر کار می کند. در نسل ما در ایران، چنین چیزی بی سابقه بود.

برادران نماینده این چهره جدید طبقه متوسط رو به بالا ایرانی هستند. ناتاشا که شغل پرمشغله‌ای دارد، در یک دوره آموزشی شرکت نمی‌کند و باب در کار بزرگ کردن دو دختر کوچکشان سهیم است. حلقه برادران نه تنها شامل دوستان فارسی، بلکه همکاران، مشتریان و سایر والدین او از مدارس خصوصی معتبر دخترانه است. ناتاشا می گوید: "من بچه ها را در شهری بزرگ می کنم که در آن بزرگ شده ام." "این خانه من است. احساس پیوند ندارم.» و چرا او باید؟ پس از 30 سال اقامت در بورلی هیلز، هنوز تعداد کمی از ایرانیان امیدوار به بازگشت به تهران هستند. گابی درباره زندگی جدید جامعه خود در کالیفرنیا، در حالی که از پنجره دفتر خود به مثلث طلایی نگاه می کند، می گوید: «این یک واقعیت است. "ما یک واقعیت هستیم."

منبع:

http://www.wmagazine.com/2009/07/persian_beverly_hills/

حفره ی موسوم به «The Deluxe Mystery Hole»...
ما را در سایت حفره ی موسوم به «The Deluxe Mystery Hole» دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : digpress بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 18:49